نماینده زرتشتیان ایران در سومین دوره مجلس دانش آموزی انتخاب شد
سومین دوره انتخابات مجلس دانش آموزی کشور ویژه دانش آموزان زرتشتی، در کانون فاطمه الزهرا یزد برگزار شد که در پایان فردخت نمیرانیان به عنوان نماینده زرتشتیان ایران به مجلس دانش آموزی راه یافت .
وجیهه ظریف: به گزارش خبرگزاری کانون دانش آموزی (پانا ) ، محسن مروتی رییس سازمان دانش آموزی استان یزد در این آیین رسیدگی به مشکلات ویژه ای که برای دانش آموزان زرتشتی وجود دارد را یکی از اهداف این سازمان بر شمرد و در ادامه افزود: دانش آموزان زرتشتی باید ما را دوست و رازدار خود بدانند و ما نیز از حق و حقوق آنان دفاع خواهیم نمود .
این آیین انتخابات با حضور 28 نفر از دانش آموزان دختر و پسر اقلیت مذهبی زرتشتی برگزار شد و در پایان فردخت نمیرانیان با کسب 10 رای به عنوان نماینده برگزیده و رامتین شهرت با 9 رای به عنوان عضو علی البدل برگزیده شد.
گفتنی است در پایان این آیین دانش آموزان زرتشتی به بیان پاره از مشکلات خود از جمله نبود پرسش های ویژه کیش زرتشتی در کنکور های آزمایشی اشاره کردندکه موجب افت رتبه آنها می گردد.
دانش آموزی نیز به توجه نکردن به تعطیلات ویژه کیش زرتشتی در آموزشگاه ها اشاره کرد و گفت: همه زرتشتیان روز5 دی ماه به دلیل سالروز درگذشت پیامبرشان تعطیل هستند ولی در این روز در آموزشگاه ها آزمون سراسری برگزار شد.
نمایشگاه دستهای کوچک اندیشه های بزرگ در محل دبستان ام لیلی برگزار شد .
این نمایشگاه با بیش از 200اثر در 9 غرفه در زمینه خوشنویسی نقاشی کار با گل و دور ریختنی هابه نمایش گزارده شد و دانش آموزان در این زمینه ها به رقابت با یکدیگر پرداختند.
این نمایشگاه به مدت یک هفته جهت بازدید عموم دایر می باشد.
مطهره خالوئی -شهرستان مهریز
پانا نهادی فرهنگی برای شکوفا شدن استعدادهای
دانش آموزان
درتاریخ 29 بهمن ماه سال جاری دکتر نجار و آقای مروتی دربازدید از دفاتر خبرگزاری پانا از سابقه پانا گفتند
دکتر نجار در رابطه با سابقه پانا گفتند که این نهاد درسال 80و81 با تفاهم نامه ای بین سازمان دانش آموزی وخبرگزاری ایرنا تشکیل شده است.
وی افزود پانا نهادی فرهنگی برای شکوفا شدن استعدادهای دانش آموزان است وروی کرد پانا روی کردی دانش آموزی است .
ایشان در بین سخنان خود خاطر نشان کردند که پانا به عنوان سازمانی مستقل شناخته شده است وتاکنون حدود35دفتر خبرگزاری پانا در کشور وجود دارد .
اودرادامه سخنان خود قول تجهیزات و امکانات دادواضافه کرد سهمیه ای برای حج خبرنگاران نمونه اعلام کردند.
فرشید مبلغ ناصری
پانا مهریز
لیلی ؛ نام دیگر آزادی
دنیا که شروع شد . زنجیر نداشت . خدا دنیای بی زنجیر آفرید .
آدم بود که زنجیر را ساخت . شیطان کمکش کرد .
دل زنجیر شد ؛ عشق زنجیر شد ؛ دنیا پر از زنجیر شد ؛ و آدم ها همه دیوانه زنجیری .
خدا دنیای بی زنجیر می خواست . نام دنیای بی زنجیر اما بهشت است .
امتحان آدم همین جا بود . دست های شیطان از زنجیر پر بود .
خدا گفت : زنجیرت را پاره کن . شاید نام زنجیر تو عشق است .
یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد . نامش را مجنون گذاشتند . مجنون اما نه دیوانه بود و نه زنجیری . این نام را شیطان بر او گذاشت . شیطان آدم را در زنجیر می خواست .
لیلی مجنون را بی زنجیر می خواست . لیلی می دانست خدا چه می خواهد . لیلی کمک کرد تا مجنون زنجیرش را پاره کند . لیلی زنجیر نبود . لیلی نمی خواست زنجیر باشد .
لیلی ماند ؛ زیرا لیلی نام دیگر آزادی است .
بال هایت را کجا گذاشتی ؟
پرنده بر شانه های انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی.
پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم .
انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود .
پرنده گفت : راستی ، چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟
انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید .
پرنده گفت : نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است . انسان دیگر نخندید . انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی .
پرنده گفت : غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرین نکند فراموشش می شود .
پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد .
آن وقت خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت : یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی .
راستی عزیزم ، بال هایت را کجا گذاشتی ؟
انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست !!!!!
اى که به عشقت اسیر خیل بنى آدمند
سوختگان غمت با غم دل خرمند
هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بى خبر از عالمند
در شکن طرهات بسته دل عالمى است
و آن همه دل بستگان عقده گشاى همند
یوسف مصر بقا در همه عالم توئى
در طلبت مرد و زن آمده با درهمند
تاج سر بوالبشر خاک شهیدان تست
کاین شهدا تا ابد فخر بنى آدمند
در طلب اشک ماست رونق مرآت دل
کاین درر با فروغ پرتو جام جمند
چون به جهان خرمى جز غم روى تو نیست
باده کشان غمت مست شراب غمند
عقد عزاى تو بست سنت اسلام و بس
سلسله کائنات حلقه این ماتمند
گشت چو در کربلا رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع پیش لوایت خمند
خاک سر کوى تو زنده کند مرده را
زانکه شهیدان او جمله مسیحا دمند
هر دم از این کشتگان گر طلبى بذل جان
در قدمت جان فشان با قدمى محکمند
سرّ خداى ازل غیب در اسرار تست
سرّ تو با سرّ حق خود ز ازل توأمند
محرم سرّ حبیب نیست به غیر از حبیب
پیک و رسل در میان محرم و نامحرمند
در غم جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا
کاین قطرات عیون زخم ترا مرهمند
"فؤاد کرمانى"
سرمشق گرفتن از یک دانه